از شیر گرفتن مهرسا
همیشه با خودم فکر میکردم با این همه وابستگی مهرسا به شیر چجوری از شیر بگیرمش، فکر میکردم کار سختی باشه. البته سخت که بود اما نه اونقدر که فکرشو میکردم.
با اصرارای مامانم (مامان شی شی) بالاخره دست به کار شدیم و با کمک قطره تلخک که از داروخانه برامون خریده بود شروع کردیم به از شیر گرفتن مهرسا.
4.5 روز و شب اول خیلی سخت بود مهرسا همش گریه میکرد اونم چه گریه هایی منم بغلش میکردم تا یه ساعت راش میبردم براش لالایی میخوندم تا بچم با هق هق خوابش ببره، نصفه شب با گریه بیدار میشد و خودشو پیچ و تاب میداد و با گریه میگفت شیل، شیل (شیر) منم که اعصابم خرد میشد از گریه هاش اما کلی جلوی خودمو گرفتم تا بهش شیر ندم البته یکی دوشب اول که تو خواب و بیداری بود بهش دادم اما روز بهش ندادم تاکلا شیر شبش هم قطع شد. الانم گاهی از خواب بیدار میشه میگه شیر میخواد اما دیگه اصرار نمیکنه با یه لیوان آب یا شیر پاستوریزه یا آب میوه فراموش میکنه.
خوشبختانه نسبت به قبل بهتر غذا میخوره، هرسری که غذا میخوره کلی ذوق میکنیم و تشویقش میکنیم.خدا کنه غذاخوردنش بهتر بشه تا از این یکی هم خیالم راحت شه.
کار بعدی شروع پروژه از پوشک گرفتن مهرسا خانمه، هرچند دیره ولی دکترش گفت هروقت خودش آمادگیشو داشت اینکارو بکن.. فعلا که نه شلوارشو درمیاره نه حاضره تو لگنش جیش کنه. حالابراش کتاب خریدم ببینم با داستان خوندن و تشویق همکاری میکنه یا نه.