بدون عنوان

سلام مهرسا جونم - ما از مشهد برگشتیم و وقت کردم بیام اینجا و برات بنویسم.

با اینکه کلی غرغرو شده بودی تو مشهد اما خب بهمون خوش گذشت و بد نبود. هرچند نذاشتی نه زیارت درست حسابی بکنیم نه غذای راحت بخوریم نه خرید - هرجا میرفتیم کلی غرغر میکردی و ما مجبور بودیم برگردیم هتل .ماشاا... اینقدر شیطون شدی که هیچ جا بند نمیشی!!!!!!!!!

مهرسا توی قطار در راه رفت به مشهد

مهرسا خواب توی هتل بعداز کلی شیطونی

قرار بود عید فطر هم بمونیم مشهد اما چون عقد دایی نوید بود مجبور شدیم زودتر از موعد برگردیم تهران

مهرسا (( عقد دایی نوید))

روز عقد دایی بردیمت آتلیه که ازت عکس بگیریم اما هنوز نوبت ما نشده بود که با کلی جیغ و داد شیر خوردی و بعدهم گرفتی خوابیدی ما هم دست از پا درازتر برگشتیم. خودم مجبور شدم یه چندتا عکس ازت بگیرم.

توی مهمونی کلی دلبری کردی و همه میخواستن تو بغلشون بگیرنت- کلی دست به دست چرخیدی. آخر شبم که برگشتیم خونه مامان شیرین تا دیروقت بیدار بودی و شیطونی کردی -  آخرشم از خستگی پیش مامان شیرین خوابیدی گذاشتی من یه کم بخوابم.